آخرین روز یک محکوم به همراه کلودبی نوا

دو داستان بلند / ویکتور هوگو / بنفشه فریس آبادی / نشر چشمه

از {{model.count}}
180,000
153,000 تومان
15%
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
تعداد
نوع
  • {{value}}
موجودی: {{ (2 > 2147483646) ? "نامحدود" : (model.stock || 2) }} عدد
کمی صبر کنید...

ویکتور هوگو در آثارش نگاه عمیقی به جامعه و کژی ها و کاستی هایش دارد و رنجِ انسان هایی را می بیند که کم تر به آنها توجه می شود و کمتر کسی با آنها همدلی می کند. او در دو داستانِ این کتاب به وضعیت دو زندانی پرداخته و شرایط روحی و جسمی آنان را با جزئیات فراوان توصیف کرده است. نگاه انتقادیِ او به قوانین و مقررات آن روزِ فرانسه چنان است که گویی راجع به جهانِ امروز سخن می گوید.

مولف
ویکتور هوگو
مترجم
بنفشه فریس آبادی
ناشر
چشمه
موضوع
داستان فرانسوی
شابک
9786220100324
تعداد صفحه
163 صفحه
قطع و جلد
رقعی شومیز
سال و نوبت چاپ
1403 || چاپ بیست و یکم
زبان کتاب
فارسی

آخرین روز یک محکوم، داستانی نوشته ی ویکتور هوگو است که نخستین بار در سال 1829 انتشار یافت. این رمان که در زمانه ی خود، اثری بسیار شوکه کننده بود، داستانی ژرف و تکان دهنده و کتابی بسیار بااهمیت در عرصه ی تحلیل های اجتماعی است. مردی طرد شده از اجتماع و محکوم به مرگ، هر روز صبح با این فکر از خواب بیدار می شود که این روز ممکن است آخرین روز عمرش باشد. فقط امید به آزادی است که اندکی برایش تسلی بخش است و او ساعت هایش را با فکر کردن به زندگی سابق خود و زمان آزادی اش سپری می کند. اما با گذشت ساعت ها، او می داند که قدرت تغییر سرنوشتش را ندارد. او باید قدم در مسیری بگذارد که بسیاری قبل از او، آن را تجربه کرده اند؛ مسیری که به گیوتین ختم می شود.


کلود ولگرد، اثری نوشته ی ویکتور هوگو است که نخستین بار در سال 1834 انتشار یافت. کلود، از ساکنین محله ی تروا و مردی فقیر و گرسنه است که هیچ تحصیلات و یا کمکی از جامعه ی پیرامونش دریافت نکرده است. او یک روز از روی تهیدستی و بیچارگی، به اندازه ی مصرف سه روز معشوقه و فرزندش، هیزم و نان می دزدد. کلود اما دستگیر و در زندان کلروو به پنج سال حبس محکوم می شود؛ زندانی که سابقا کلیسایی قدیمی بوده اما اکنون به بازداشتگاهی با امنیت بسیار بالا تبدیل شده است. زندانیان محبوس در کلروو، روزها به کارهای سخت گماشته می شوند و شب ها را در سلول هایی نمور به صبح می رسانند. به آن ها قبل از خواب، مقدار کمی غذا داده می شود تا توان کار کردن برای فردا را داشته باشند. اما این غذای کم اصلا برای کلود کافی نیست. روزی، یکی از از هم سلولی های کلود، خلافکاری جوان و خجالتی به نام البین، پیشنهاد می کند که غذایش را با او شریک شود. و بدین شکل، یک رابطه ی دوستانه ی جذاب و ماندگار شکل می گیرد.

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...