مثل سایر کتاب های مهرداد صدقی این کتاب نیز درون مایه طنز دارد .صدقی کتاب را از زبان حامد دانشجویی که در حال نوشتن پایان نامه خود است نقل میکند هر روز و در هنگام نوشتن پایان نامه اتفاقات و بحث های جالبی پیرامون حامد اتفاق می افتد که روند نوشتن پایان نامه را تحت تاثیر خود قرار می دهد و داستان را به طنز مبدل میکند.
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
“مهرداد صدقی” رویدادها و موقعیت های خنده دار دوران دانشجویی را در کتاب “آخرین نشان مردی” به رشته ی تحریر درآورده است. رویدادهایی که ممکن است برای افرادی که دوران دانشجویی را تجربه کرده اند، آشنا باشد و برای کسانی که ذهنیتی از این دوران ندارند، سرگرم کننده و جذاب.
حامد ، پسر دانشجویی است که در حال آماده سازی پایان نامه خود می باشد. هر روز هنگام نگارش پایان نامه، حوادث و بحث های جذابی برای او رخ می دهد که بر روند نگارش پایان نامه تأثیر می گذارد و داستان “آخرین نشان مردی” از “مهرداد صدقی” را به یک اثر کمدی تبدیل می کند.
این کتاب شامل مجموعه ای از داستان های طنزآمیز با بهره گیری از شخصیت های ثابت و موقعیت های گوناگون کمدی است. علاوه بر این، نویسنده سعی کرده است، آرامش و احساس خوشایند زندگی را در تک تک قسمت های این اثر به مخاطب منتقل کند ، به طوری که با اتمام این کتاب، آرامش روحی و روانی در مخاطب ایجاد می شود و لبخند بر لبانش بنشیند.
برخلاف طنزهای مطبوعاتی و سیاسی که در مدت کوتاه، توجه و جنجال زیادی را به خود جلب می کنند، این اتفاق برای داستان های کمدی و طنز نمی افتد و همین امر سبب می شود تا نویسندگان با تردید به سمت نوشتن یک رمان طنز بروند. با این حال “مهرداد صدقی” نویسنده ای است که از نوشتن طنز، ابایی ندارد و همین امر سبب شده تا به خوبی جای خود را در میان مخاطبان پیدا کند. “آخرین نشان مردی” یکی دیگر از داستان های درخشان طنزآمیز اوست که نشان می دهد این ژانر هم اگر به خوبی به آن پرداخته شود، مخاطبین خاص خود را شکل می دهد.
بریدهای از کتاب آخرین نشان مردی:
شب مامان می خواهد آشپزی ببیند اما بابا که جو ادامه تحصیل او را گرفته، می گوید: بزنم شبکه ۴ الان اخبار انگلیسی داره. مامان به احترام قبولی بابا در دانشگاه چیزی نمی گوید. بابا بالاخره یک کانالی که اخبار انگلیسی دارد پیدا می کند. کمی نگاه می کند و وقتی متوجه نمی شود، کانال را عوض می کند. مامان که می داند بابا از اخبار چیزی سر در نیاورده، می گوید: حالا اخبار چی می گفت؟ بابا هم می گوید: یه چیزایی گفت ولی گفت بین خودمون باشه. مامان به شوخی می گوید: خب همینو چجوری گفت؟ بابا هم می گوید: یه چای مخصوص بیاری می گم. مامان می رود چای بیاورد و بابا برای تشکر با صدای بلند متنی از روی گوشی اش می خواند: عزیزم فکر نکن من در موفقیتم نقش تو رو فراموش می کنم. ببین اینجا نوشته اکثر مردان موفقیت خود را مدیون همسر اولشون هستن و... . خود بابا دیگر ادامه جمله را نمی خواند و انگار تازه متوجه منظور آن جمله شده. مامان در حالی که برایش با مهربانی چای می آورد، می گوید: «ولی اکثر زن ها چون عدم موفقیتشون رو مدیون همسر اولشون هستن دیگه همون براشون بسه و بی خیال دومی می شن.» بابا برای اینکه دل مامان را به دست بیاورد یک حرکت منشوری با گونه او انجام می دهد و می گوید: خداییش هیچی همین چای حاج خانوم عزیز خودم نمی شه. چای بوفه دانشگاه که اصلا نمی چسبه. حالا یک بار برو دانشگاه چای بخور بعد بگو. من کارهای پایان نامه ام را کنار گذاشته ام و دارم کارهای ثبت نام و انتخاب واحد بابا را انجام می دهم. بابا می گوید: حامد ببین ورزش چندشنبه هاس؟ برای بابا راجع به واحدهایی که انتخاب کرده بیشتر توضیح می دهم. بابا که انگار خیلی تحت تأثیر اسم واحدها قرار گرفته، کمی سرش را می خاراند و می گوید: اوه اوه حاج خانوم جان یه چایی مخصوص دیگه بیار که درسا خیلی سنگینه.
دیدگاه خود را بنویسید