کتاب استخوان خوک و دست های جذامی، رمانی نوشته ی مصطفی مستور است که نخستین بار در سال 2004 منتشر شد. این کتاب که شرحی قدرتمند از جامعه ی ایرانی معاصر است، از داستان های مختلفی تشکیل شده که در بخش هایی به هم ارتباط پیدا می کنند. شخصیت های این داستان ها، یا در آپارتمان هفده طبقه ی خاوران ساکن هستند یا به آنجا رفت و آمد می کنند و ملاقات های اجتناب ناپذیری با یکدیگر در آسانسور، سالن آرایش مو و یا در پارک دارند. مستور، داستان این کتاب را با توصیفاتی دقیق و جزئی نگرانه روایت می کند و با صحنه سازی های موشکافانه ی خود، مخاطبین را در دل زندگی شخصیت ها قرار می دهد. این نویسنده در کتاب استخوان خوک و دست های جذامی، از تأثیرگذارترین عوامل حاکم بر زندگی انسان، یعنی عشق و مرگ سخن به میان می آورد و رنج ها، آرزوها، امیدها و ترس های کاراکترهایش را به زیبایی به تصویر می کشد.
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
قسمت هایی از کتاب استخوان خوک و دست های جذامی
اون پایین دارید چی کار می کنید؟ با شما هستم! با شما عوضی ها که عینهو کرم دارید توی هم می لولید. چی خیال کرده اید؟ همه تون، از وکیل و وزیر گرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش می شید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید فاصله ی دو عددتون می شه صد.
اگه زنی در کار نباشه، عشقی هم در کار نیست. شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد ول معطل اند. اگه روزی زن ها بخواند از این جا برند، تقریبا همه ی ادبیات و سینما و هنر دنیا رو با خودشون باید ببرند. اما اگه قرار باشه مردا برند چی؟
زندگی وقتی شروع می شه، سرعت زیادی نداره. در واقع میشه گفت خیلی هم کنده. یعنی برای بچه ها خیلی کنده. معمولا بچه ها از زندگی جلوترند. ثانیه ها و دقیقه ها و روزها برای اون ها کش می آد. اما همین طور که بزرگتر می شند، سرعت زندگیشون زیاد می شه. وقتی جوون هستیم زندگی همون قدر سرعت داره که ما داریم.
دیدگاه خود را بنویسید