بانو گوزن

مریم حسینیان / نشر چشمه

از {{model.count}}
150,000
127,500 تومان
15%
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
تعداد
نوع
  • {{value}}
موجودی: {{ (1 > 2147483646) ? "نامحدود" : (model.stock || 1) }} عدد
کمی صبر کنید...

بانو گوزن" رمانی است به قلم "مریم حسینیان" که داستان تنهایی های زنی در آستانه ی یکی از بزرگ ترین تغییرات زندگی اش، یعنی مادر شدن را به تصویر می کشد. "طاطا"، شخصیت اول رمان "بانو گوزن" نوشته ی "مریم حسینیان" است که در نخستین قدم های پیشرفت و توسعه ی کسب و کار هنری خود، متوجه می شود که باردار است. حال او مانده و رویایی که نمی خواهد بخاطر این اتفاق غیرمنتظره، از آن دست بکشد. اما مساله اینجاست که کودک متولد نشده ی او، در شرایطی نامناسب قرار دارد و پزشکان اکیدا به او توصیه کرده اند که استراحت مطلق پیشه کند. او در این اجبار به وجود آمده، دست به مرور گذشته ی خود می زند و مخاطب را با خود همراه می کند.

مولف
مریم حسینیان
ناشر
چشمه
موضوع
داستان های کوتاه فارسی
شابک
9786220107477
تعداد صفحه
185 صفحه
قطع و جلد
رقعی شومیز
سال و نوبت چاپ
1401 || چاپ هفتم
زبان کتاب
فارسی

شخصیت اول رمان "بانو گوزن" یک زن است اما "مریم حسینیان" این داستان را فقط برای زنان به نگارش درنیاورده است. "بانو گوزن" آن خط مشترکی است که انسان ها، چه در قالب جنسیت یک مرد باشند و چه زن، می توانند روی آن حرکت کنند و به واسطه ی حرکت روی این خط مشترک، یکدیگر را درک کنند. اینجا پای افکار و احساساتی در میان است که پیرامون عمیق ترین تجربیات انسانی شکل می گیرند؛ کیست که نتواند داشتن یک رویا و تلاش برای آن و سپس قرار گرفتن در وضعیتی که او را وادار به عقب کشیدن موقت یا دائم از آن رویا می نماید، درک نکند؟ رنجی که در "بانو گوزن" به تصویر کشیده شده، رنجی ملموس برای همه ی انسان هاست و "مریم حسینیان" موفق شده با خلق داستانی جذاب، خواننده را با قصه ی زیبای خود همراه و همدل کند.

قسمت هایی از کتاب بانو گوزن 

 صدای بابا نمی آید. گوزن انگار دارد چیزی را فشار می دهد به دیوار. جست می زند و سرش را بالا می گیرد. پیکر خون آلود بابا به شاخ های گوزن گیر کرده است. گوزن بلند می شود و هیکل لاغر و خون آلود بابا را دور سرش می چرخاند و پرت می کند به تنها اتاق مان که من در آن پناه گرفته ام. خودم را سریع کنار می کشم. جنازه ی بابا محکم به در برخورد می کند و پرت می شود وسط اتاق. سایه ی گوزن را جلو در می بینم که در تاریک روشن اتاق نگاهم می کند. از برق چشم هایش می ترسم...

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

محصولات مرتبط