کیم اسلیتر از دوران بچگی به داستان نویسی علاقه فراوانی داشت و با الهام از زندگی روزمره، موفق به نوشتن اولین رمانش یعنی همین کتاب شد. سرنخ های چوب کبریتی، که بسیاری از جایزه های بین المللی را به خود اختصاص داده، داستانی کارآگاهی و هیجانی است که از زبان پسربچه ای به نام «کارن» روایت می شود، شخصیتی که برخلاف دید دیگران از هوش بالایی برخوردار است و داستانی مملو از هیجان را رقم می زند.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
قتلی اتفاق افتاده اما انگار برای هیچکس مهم نیست؛ حتی پلیس! مردی از جلوی ون پلیس پیاده شد و چند تا عکس از دوست جین که توی آب افتاده بود گرفت. بعد غواصها بدنش را از آب بیرون آوردند و پارچهای روی آن انداختند. گفتم: «چرا قایمش میکنن؟ من که دیدمش.» پلیس همانطور که رد میشد گفت: «و بهش ضربه زدی. یادت باشه بعد از این به هیچ جسدی دست نزنی.» پلیس، ساک راهراهِ مرد مُرده را خالی کرد و وسایلش را پخش کرد روی سنگهای سیمانی؛ یک پتو، چند تا جوراب و یک پاکت پنیر...
دیدگاه خود را بنویسید