این کتاب روایت کننده داستان پسر کوچکی است که با یک مشکل رو به رو می شود، او ابتدا می خواهد مشکلش را نادیده بگیرد و از آن دوری کند، اما مشکل او را رها نمی کند و هرچه می گذرد بزرگ تر می شود، تا جایی که پسر تصمیم می گیرد چاره ای دیگر برای مقابله با آن بیندیشد.این داستان درسی آموزنده برای کودکان دارد و به آن ها نشان می دهد که مشکلات همیشه بد نیستند و باید با آن ها رو به رو شد.
مولف
ترجمه
تصویرگر
ناشر
موضوع
رده سنی
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
فکر میکنی وقتی سر و کلهی یک مشکل پیدا میشود باید چهکار کنی؟ آنهم یک مشکل سمج! هر چقدر نادیدهاش بگیری بزرگ و بزرگتر میشود، اما گر شجاع باشی و درست با آن روبهرو شوی... تبدیل به چیزی میشود که اصلاً و ابداً حتی فکرش را هم نمیکنی. باید کنجکاو باشی و چیزهای زیادی کشف کنی، دربارهی مشکلت و خُب، البته دربارهی خودِ خودت، اینطوری خیلیخیلی راحت از پس مشکلت برمیآیی و شکستش میدهی، اصلاً هم مهم نیست چقدر سمجبازی دربیاورد.
«با یک مشکل چهکار میتوانم بکنم؟» به همهی آدمها میگوید وقتی یک مشکل سمج سرِ راهشان سبز شد، چه کار کنند تا از شرش خلاص شوند.
شما وقتی یک مشکل میآید سراغتان چه کار میکنید؟
دیدگاه خود را بنویسید