منصور ضابطیان به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان سفر کرده که ماحصل این سفر کتابی به نام بی زمستان است نویسنده در این کتاب هر فصل را به یکی از این کشور ها مرتبط ساخته اما تنها یک فصل بود که نتوانست به سفر برود و آن هم زمستان بود بنابراین نام کتاب را بی زمستان انتخاب کرد. سفر به آذربایجان به سفارش نشنال جئوگرافی صورت گرفت بنابراین، این قسمت کتاب از لحاظ سبک نوشتن با بقیه آثار ضابتیان متفاوت است و رسمی تر و خشک تر به نظر می رسد. این کتاب برخلاف سفرنامه های دیگر، خیلی به جزئیات نپرداخته و با لحنی شیرین و دلچسب و کوتاه نوشته شده
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
بی زمستان یعنی بهار تابستان و پاییز. بهار و نوروز برای تاجیکستان، تابستان برای اذربایجان و پاییز ازآن گرجستان است.
منصور ضابطیان تجربه ی شیرین سفر خویش به این سه کشور را در بی زمستان برای عاشقان سفر به نگارش دراورده است. تصاویر نیز این سفرنامه را همراهی می کند. زمستان از این سفر بی نصیب ماند اما نام خود را بر کتاب نهاد.ضابطیان چشمان تیزبینش را همه جا گردانده است و علاوه بر کلیات سفر جزئیات زیبا و جذابی را نیز در نوشته ی خود ثبت کرده است. سفرنامه های نویسنده به مثابه رفتن به تعطیلات آخر هفته می ماند. شیرین و لذت بخشند و همانقدر که کوتاه هستند همانقدر هم دلچسب هستند.
قسمت هایی از کتاب بی زمستان:
در تاجیکستان آدم احساس غربت نمی کند. گرمای رابطه ها درست شبیه ایران است. مهمان نوازی گاه افراطی باعث می شود احساس کنید خانه ی یکی از قوم وخویش هایی رفته اید که سر سفره آن قدر اصرار می کند غذا بخورید که معذب می شوید.
چایخانه ی راحت_که نمی دانم چه کسی این اسم بامسما را برایش انتخاب کرده_ گنجایش بیش از هزار نفر را دارد و در دوشنبه کسی را پیدا نمی کنید که بارها و بارها برای جشن عروسی،ختم،تولد و... آنجا نرفته باشد..چایخانه ی راحت_که نمی دانم چه کسی این اسم بامسما را برایش انتخاب کرده_ گنجایش بیش از هزار نفر را دارد و در دوشنبه کسی را پیدا نمی کنید که بارها و بارها برای جشن عروسی،ختم،تولد و... آنجا نرفته باشد.
دیدگاه خود را بنویسید