مانولیتو پسربچه 9 ساله که بسیار شیطان و بازیگوش است این بار تصمیم میگیرد همراه دوستان خود تعطیلات را خوش بگذراند. اما با ماجراهای جالبی روبرو میشود: گم شدن دندانهای مصنوعی پدربزرگ در جشن رقص محله، غرق شدن جونور و....
مولف
مترجم
تصویرگر
ناشر
موضوع
گروه سنی
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
جوایز
تابستان امسال جایی نرفتم. ولی دوستانم برایم کارت پستال میفرستادند. نزدیک بود که من بهترین شناگر عالم بشوم. اما، جونور چیزی نمانده بود که غرق شود. نامزد نروژی داییام نیکلاس به دیدن ما آمد. در جشن رقص محله، پدربزرگم دندان مصنوعیاش را گم کرد. راستی، میدانی که با موتارد دوست شدم؟ اگر این کتاب را بخوانی، کمتر از گوشگنده برنزه میشوی ولی بهت قول میدهم که تعطیلات خوشی را بگذرانی!
دیدگاه خود را بنویسید