"خرد و انقلاب" تفسیری استادانه از فلسفه ی "هگل" و تأثیری است که از انقلاب فرانسه تا امروز بر اندیشه ی سیاسی اروپا داشته است. این اثر نخستین مطالعه ی سیستماتیک از هگل به وسیله ی یک مارکسیست بود و از جمله نخستین بحث های صورت گرفته بود که مفاهیم هگلی و مارکسیستی مانند بیگانگی ، ذهنیت ، منفی گرایی و انتقاد مکتب فرانکفورت از اثبات گرایی را به مخاطبان گسترده بین المللی معرفی کرد.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
این تعریف دقیق هر اثر "کلاسیک" است که نه تنها عمق و جهت جدیدی از اندیشه را معرفی می کند ، بلکه بینش اصلی آن پایدار باقی بماند. وقتی "خرد و انقلاب" به قلم "هربرت مارکوزه" برای اولین بار در سال 1940 پدیدار شد ، به دلیل خوانش عمیق و بدون تحریف نظریه ی اجتماعی و سیاسی "هگل" مورد تحسین قرار گرفت. امروزه ، قدردانی از کارهای "هربرت مارکوزه" همچنان بالاست و بیش از هر زمان دیگری مطرح است. در زمینه ی تغییر سریع واقعیت های سیاسی پس از جنگ سرد ، هیچ راهنمای بهتری نسبت به "هربرت مارکوزه" در مورد اینکه کجا بوده ایم و اکنون چه انتظاراتی داریم، وجود ندارد. همان طور که وی به خوبی درک کرده بود ، رویدادهای متلاطم و تماشایی سیاسی همیشه در کانال هایی قرار می گرفت که پیش از این توسط نظریات سیاسی تنظیم شده بود. و او به همان اندازه فهمید که این نظریه ی غالبا درک نشده و مورد سوءتفاهم قرار گرفته ی "هگل" است که در واقع مسیر اساسی زندگی سیاسی مدرن را تعیین می کند. ترکیب جنبه ی پژوهشگرانه ی "هربرت مارکوزه" با درخشش و صداقتی شفاف در پرداختن به منابع و پیامدهای نظریه ی اجتماعی "هگل"، امری است که خوانندگان قدردان آن خواهند بود.
در این اثر نخست با یک استدلال علمي و مطابق با روش های پذيرفته شده بحث فلسفي در جهان غرب، فلسفه و منطق ديالكتيكي هگل را به عنوان بنياد فلسفي ماركسيسم، براي خوانندگان تشريح كند و سپس با تجزيه و تحليل مايه هاي اصلي آثار ماركس، نشان دهد كه ماركس از هرگونه جامعه پرستي بيزار بود و براي هيچ كس اين جواز را صادر نكرده بود كه افكار و شادكامي و آزادي اش را در پيشگاه جامعه قرباني كند.
هربرت مارکوزه، فیلسوف نو مارکسیست و بلند آوازه آلمانی، کتاب خرد و انقلاب را به ویژه برای دانشگاهیان نوشته و روی سخنش بیش تر با دانشجویان و دانش پژوهان فلسفه و علوم اجتماعی است. این کتاب به نظر مارکوزه معرفی راستین و غیر مغرضانۀ فلسفه و منطق دیالکتیکی و دفاع از آن در برابر اندیشمندانی است که مارکس و مارکسیسم را زمینه ساز استالینیسم و هگل و هگل گرایی را بستر نازیسم پنداشته بودند.
مارکوزه بر آن است که در این اثر نخست با یک استدلال علمی و مطابق با روش های پذیرفته شدۀ بحث فلسفی در جهان غرب، فلسفه و دیالکتیک هگل را به عنوان بنیاد فلسفی مارکسیسم برای خوانندگان تشریح کند و سپس با تجزیه و تحلیل مایه های اصلی مارکس، نشان دهد که مارکس از هر گونه جامعه پرستی بیزار بود و برای هیچ کس این جواز را صادر نکرده بود که افکار و شادکامی و آزادی اش را در پیشگاه جامعه قربانی کند. مارکوزه معتقـد است که به نظــر مارکــس، هــر نظامــی که در بــرابــر برخورداری و استقلال و آزادی افرادش کلیتی انتزاعی را قرار دهد و از آنان درخواست کند از جزئیت فردی شان در برابر کلیت صرف نظر کنند، مشروعیتی ندارد و افراد آن جامعه این حق را دارند که در صدد براندازی انقلابی آن نظام برآیند.
دیدگاه خود را بنویسید