کتاب دست های آلوده، نمایشنامه ای نوشته ی ژان پل سارتر است. این نمایشنامه برای اولین بار در 2 آپریل 1948 در پاریس به اجرا درآمد. داستان این اثر، درامی سیاسی است که در کشوری خیالی به نام ایلیریا بین سال های 1943 و 1945 می گذرد و ماجرای قتل سیاست مداری برجسته را روایت می کند. بخش عمده ی داستان دست های آلوده از طریق فلاشبک نقل می شود و قاتل، چگونگی انجام مأموریت خود را تعریف می کند. هویت قاتل از همان ابتدا مشخص است، اما سوال اصلی این جاست که آیا انگیزه ی ارتکاب قتل، سیاسی بوده است یا شخصی. بنابراین، سارتر در این نمایشنامه، بر چرایی به وقوع پیوستن اتفاقات و انگیزه های درونی انسان ها تمرکز کرده است.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
او در کتاب شدن از اعتمادبهنفس، شکستنِ حدوحصرهای اجتماعی و عبور از موانعِ دشوارِ زندگی میگوید و از غرور و سربلندیِ زنان و مادران، و رسیدن به عشق و آرامش در زندگی:
«شدن»
رسیدن بهجایی یا هدف معینی نیست.
یک حرکت روبهجلوست.
برای تکامل،
راهی برای دستیابی به بهتر بودنِ مداوم است.
و در این مسیر طولانی، همه را به همان چیزی که هستند، فرا میخواند و به گریز از ترسهای درونی، صبوری و ایستادگی و تسلیم نشدن در برابرِ موانعی که خواهناخواه پیش میآیند.
و اینک، در نوری که با خود داریم، از نورِ هدایتگری میگوید که در وجود هرکس به امانت گذاشته شده و همه وظیفه دارند این نور را کشف کنند، و در مسیر آرمانهای نیکویِ زندگی و رسیدن به آرامش و خوشبختیِ واقعی از آن بهره ببرند.
اگر میخواهی موانع را بشکنی و دیوارها را فروبریزی، باید مرزها و محدودیتهای خودت را بیابی و از آنها محافظت کنی، باید از وقت، نیرو، سلامتی و روحیهات در طی مسیر مراقبت کنی. دنیا پر از خط و مرز است، گذر از برخی از آنها دشوار است، از بعضی واجب، و برخی دیگر همان بهتر که یکسره نابود شوند. خیلی از ما تمام عمرمان را صرف میکنیم تا تشخیص بدهیم از کدامشان بگذریم و از کدام نه.
تردیدها را بهدور بریز. تردید از درونِ خود آدم میآید. ذهنِ هراسناک همیشه سعی میکند فرمان را به دست گیرد و مسیر حرکت را عوض کند. تو را بترساند و فرصت را از تو بگیرد و به قطار رؤیاهایت سنگ بزند.
اعتمادبهنفس داشته باش، جلوی شایعات ایستادگی کن. کتابهایی از افرادی بخوان که نوع نگاهشان با تو متفاوت است، به صداهایی گوش بده که قبلاً نشنیدی، به دنبال روایتهایی باش که برای تجدید هستند. در آنها و با آنها، شاید بتوانی جای بیشتری برای خودت پیدا کنی.
در نوری که با خود داریم به چشماندازهایی روشن و گرمابخش چشم میگشاییم، با تجربههایی موفق و عینی روبهرو میشویم و راهگشاییهایی مؤثر و کارآمد را درمییابیم. آدمی زاده شده است برای عشق و محبت و زندگی. برای سعادت و نیکبختی و برای دنیایی که سرشار از نور و روشنایی است.
دیدگاه خود را بنویسید