پوشکین در کتاب «دوبروفسکی» داستان نزاعی میان دو همسایه را روایت میکند که به تیرهروزی یکی از آنان و فرزندش میانجامد.ماجرای کتاب «دوبروفسکی» از این قرار است که روزی بین دو دوست به نامهای ترایهکوراف و دوبروفسکی، که هردو زمیندار هستند اما یکیشان از اشراف پرنفوذ و ثروتمند و صاحب جلال و جبروت و دیگری زمینداری فقیر اما با عزت نفس است، کدورتی پدید میآید و این کدورت سرآغاز داستانی پر آب چشم برای دوبروفسکی میشود.ترایهکوراف در کتاب «دوبروفسکی» زمینداری اشرافی است که همه، بهدلیل نفوذ و قدرت و ثروتش، تملق او را میگویند و کسی جرأت ندارد روی حرفش حرف بزند. او زندگی پرتجمل و عیاشانهای دارد و با اتکا به جایگاهش به دیگران ظلم میکند.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
تنها کسی که در کتاب «دوبروفسکی» زبان به تملق ترایهکوراف باز نمیکند و در حضور جمع بهصراحت و بی تعارف و تملق با او حرف میزند و ترایهکوراف هم تحملش میکند و چیزی به او نمیگوید، دوست قدیمی او، دوبروفسکی، است. اما سرانجام روزی ماجرایی پیش میآید که دوبروفسکی مورد غیظ و غضب دوست توانگرش واقع میشود و بهدنبال این قضیه، روزگارش سیاه میشود.
پسر دوبروفسکی اما این ظلم را برنمیتابد و میخواهد جلو ظلم ترایهکوراف بایستد و انتقام پدرش را بگیرد و در این راه، کارش به راهزنی بهشیوۀ عیاران، یعنی گرفتن مال ثروتمندان و بخشیدن آن به فقرا، میکشد. در این میان پای ماجرایی عاشقانه هم به کتاب «دوبروفسکی» باز میشود و این ماجرا بر تلخکامی پسر دوبروفسکی میافزاید. اما فرجام این داستان پرماجرا چه خواهد شد؟ جواب این پرسش را با خواندن کامل کتاب «دوبروفسکی» خواهید یافت.
قسمت هایی از کتاب دوبروفسکی
سرگرمی همیشگی جناب ترایه کوراف عبارت بود از گردش در املاک درندشت خود، ضیافتهای متعدد و طولانی و شوخیهای من درآوردی عجیبی که اغلب دامنگیر آشنایان جدیدی می شد؛ هرچند رفقای قدیم هم از گزندش در امان نبودند، مگر شخصی به نام آندری گاوریلاویچ دوبروفسکی که همیشه از این قاعده مستثنا می ماند. این دوبروفسکی از ستوانهای بازنشستۀ گارد امپراتوری بود و نزدیکترین همسایۀ او به شمار می آمد و هفتادسر رعیت داشت. ترایه کوراف، که حتی در مناسبات خود با افراد عالی مرتبه هم گستاخ و مغرور بود، دوبروفسکی را با وجود مال ومنال ناچیزش محترم می شمرد. این دو زمانی همخدمتی بودند و ترایه کوراف عملا از خلق وخوی تند و قاطعیت رفیقش آگاه بود.
دیدگاه خود را بنویسید