تاب دیوار گذر مجموعه ای از 5 داستان کوتاه است. که توسط نویسنده ی فرانسوی مارسل امه نوشته شده است. این پنج داستان عبارتند از: دیوار گذر، کارت، حکم، ضرب المثل و چکمه های هفت فرسخی. از ویژگی داستان های امه می توان به فانتزی و تخیلی بودن آنها اشاره کرد. امه که با طنز خاص خودش سیاهی های جهان را نشان می دهد فضای واقعیت را با فانتزی می آمیزد و داستان های او را می توان به نوعی رئالیسم جادویی دانست.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
در تمام این داستان ها دنیای واقعی به تصویر کشیده می شود و همه چیز رنگ و بوی واقعیت دارد الا یک چیز. مثلا داستان دیوار گذر که نام مجموعه را نیز به خود اختصاص داده است درباره ی کارمندی است که در سن چهل و سه سالگی ناگهان این توانایی را پیدا می کند که از دیوار ها رد شود و همین امر ماجراهایی را برای او رقم می زند. از این داستان چندین فیلم سینمایی نیز اقتباس شده است. داستان کارت در مورد جامعه ای است که در آن زمان سهمیه بندی شده و کسانی که در راس قدرت قرار دارند تصمیم می گیرند که به هر کس چند روز برای زندگی در ماه اختصاص دهند. داستان حکم در زمان جنگ جهانی دوم می گذرد که مردم تصمیم می گیرند برای رهایی از آن 17 سال زمان را به جلو ببرند. ضرب المثل درباره ی پدری است که می خواهد خبری را به خانواده اش بدهد. داستان چکمه های هفت فرسخی هم داستانی است در مورد چکمه هایی که خاصیتی جادویی دارند.
قسمت هایی از کتاب دیوار گذر
کوپن های زندگی به قیمت نجومی فروخته می شوند... باید این طور فرض کرد که مردم فقیر نسبت به زندگی شان خسیس تر شده اند و ثروتمندان حریص تر. «تصمیم گرفته شد که تمام دنیا هفده سال به جلو برود و همه چیز طوری اتفاق افتاد که انسان ها تمام هفده سالی که در طی یک ثانیه گذشته بود را واقعا زندگی کرده اند...
او می داند «دویدن هیچ فایده ای ندارد، باید به موقع رفت.» او در «انتظار» است تا شاید «بعضی از شب های زمستان، ژان پل نقاش گیتارش را بردارد و در دل انزوای پرطنین خیابان نورون پیش رود تا زندانی بی نوا را با ترانه ای دلداری دهد.»
شاید تصور کنید که مردم از سر شادی و رهایی هورا کشیدند. ولی خبری از این حرف ها نبود، چون هیچ کس حس نکرد که جهشی در زمان داده شده است. حوادثی که باید در طول این دوره ی طولانی ای که ناگهان ناپدید شده بود رخ می داد، در تمام حافظه ها ثبت شده بود. همه زندگی ای را که فکر می کردند در طی این هفده سال از سر گذرانده اند، به خاطر می آوردند و یا گمان می کردند که به خاطر می آورند.
دیدگاه خود را بنویسید