رد خون بر پلک هایمان

آدم‌ها خیلی کم پیش می‌آید پس از 30 سالگی بتوانند دوستان تمام‌وکمالی به زندگی‌شان اضافه کنند. گویی هرچه تا پایان دهه‌ی سوم زندگی در زندگی هر انسانی می‌نشیند، مابقی زندگی‌اش را خواهد ساخت. از‌همین‌روست که آدم‌های بسیاری، تکلیف خیلی از مسئله‌های زندگی‌شان را تا رسیدن به این آستانه معلوم می‌کنند؛ تحصیل، شغل، عشق، خانواده و ... و مجموعه‌ی همه‌ی این‌ها که همان چگونگی و چرایی بودن در جهان است! «اوکاشا» رمانی‌ست روایت‌گر زنی که در آخرین قدم‌های سومین دهه‌ی عمرش با لحظه‌هایی مواجه می‌شود که باید جهان درون و بیرون‌اش را به گونه‌ای تغییر دهد که بتواند به سلامت از پرسش‌های اساسی زیستن در جهان و مسئله‌اش با بودن در این آشفتگی، عبور کند. زنی به نام شوکا، در هول شب جنگل، خون و لزجی را به چشم دیده و باقی زندگی‌اش پس‌از‌آن، هیچ نیست جز ایستادن بر سر میل ویرانگر طریقت دگرگونی اجتماع انسانی ناانسانی‌ای که بر او چنبره زده‌است. کتاب «اوکاشا»ی «سارا تاج‌دینی» بر همین بنیان فکری و روایی‌ست که مرزهای یک تریلر روان‌شناختی، داستان جنایی، قصه‌‌‌ی انتقام و داستان قهرمانی بر محور عدالت را جابه‌جا کرده و از همه‌ی آن‌ها لحظه‌هایی شگفت را درون خودش تعبیه می‌کند که درنهایت به رمانی خواندنی منتهی می‌شود که گیرایی‌اش تا پایان و پس‌ازآن، حفظ می‌شود.