کتاب روزی که زندگی کردن را آموختم، رمانی فلسفی نوشته ی نویسنده ی فرانسوی، لوران گونل است. تصور کنید که روزی در حال قدم زدن در کنار لنگرگاهی در سان فرانسیسکو هستید که ناگهان زنی کولی دستتان را می گیرد و به شما می گوید که می تواند آینده تان را بخواند. این اتفاق اندکی برایتان جالب است و به او اجازه می دهید که این کار را بکند. اما در نهایت متوجه می شوید که اصلاً آمادگی شنیدن حرف های زن کولی را نداشته اید. از آن به بعد، هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود و دنبال کردن روتین های معمول در گذشته، اکنون غیرممکن به نظر خواهد رسید. این چیزی است که در رمان روزی که زندگی کردن را آموختم، برای شخصیت اصلی داستان یعنی جاناتان اتفاق می افتد. او پس از این اتفاق عجیب، برای یافتن خویشتن خود به سفری ماجراجویانه می رود که سرشار از تجربه های دگرگون کننده است. این کتاب جذاب از لوران گونل، درکی جدید درباره ی هستی خودمان و روابط با دیگران به ما می بخشد.
دیدگاه خود را بنویسید