داستان این کتاب درباره یک شبانه روز یک مرد بازنشسته شرکت نفت در شهر مسجدسلیمان است. با بازگشت روایت به گذشته، مرد گذشته خود را به خاطر می آورد و کتاب به روزهایی می رود که اولین دکل حفاری نفت در مسجد سلیمان برپا شد.
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
قسمت هایی از کتاب سرود مردگان
خوب اسمت رفت تو دفتر بلک لیست ها. این لیست سیاه هی دنبال تو می آد. یک مرتبه که به دنیا می آی لیست سیاه مرگ، حالا هم لیست سیاه کار. من چه باید بگم به این لیست سیاه؟ می گم… ماندنی احمدی کارگر شماره ۲۴ سابق، که خری هم به شماره خودت داشتی و از قضا مزدش از تو آدمیزاد بیشتر بوده و خر را با دله های نفت توی خورجین هاش می بردی تلخاب، از نردبان آهنی مخزن، بشکه به دست می رفتی بالا و می ریختی به حلقومش تا بعد درشکه نفتی راه بیفته به طرف در خزینه و نفت را بارک کشتی بکنن. بعد لوله کشی کردن و قطار نفت آمد. این خونه ها کجا بودن؟… این آدم ها که از کنارم می گذرن، صدتا یکی شاید بدونن که ماندنی احمدی با رینولدز انگلیسی باهم پا به خاک مسجد سلیمان گذاشتن. نه خونه سنگی بود و نه خونه گلی و جاجا سیاه چادر بود و تنها بالای ام فرمبی حالایی خونه کلانتر بود و بس. تو، تو که داری از روبه رو می آی، کجا بودی؟
دیدگاه خود را بنویسید