مجموعه شاهنامه فردوسی برای نوجوانان، گامی نو در جهت آشنایی نسل نو با این حماسه بی بدیل و گنجینه گرانبهای ادبیات فارسی است. این مجموعه در 18 جلد، داستانهای شاهنامه را از آغاز تا پایان، با زبانی ساده و روان، برای نوجوانان روایت می کند.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
جوایز
وقتی بهمن بر تخت جدّ خود تکیه زد، همت خود را بهکار برد و راه سخاوت در پیش گرفت. به سپاهیان طلا و نقره بخشید و به پهلوانان سپاه، کشور و مرزی را واگذار کرد. آنگاه مجلس شوری از دانشمندان، بزرگان و جنگجویان کارآزموده ترتیب داد و در حضور آنها گفت: «شما از پیر و جوان و هرکس که هوشمند و روشنروان است از سرانجام اسفندیار و گردش خوب و بد روزگار آگاهید و میدانید که رستم بههنگام زندهبودنش و زال، آن پیرمرد افسونگر، چه کردند. اکنون نیز فرامرز در دنیا چه در آشکار و چه در نهان جز در پی دشمنی با ما نیست. سرم پُر از درد و دلم پُرخون است و جز جنگ و نبرد به چیزی نمیاندیشم. جنگجویانی همچون نوشآذر و نوشزاد که هرگز از مرگ نمیهراسیدند و اسفندیاری که روح بزرگان از دیدنش تازگی میگرفت، در زابلستان آنچنان کُشته شدند که جانوران اهلی و وحشی از خون آنها زار و گریان و حیران شدند. اکنون کاخ پُرنگار پادشاهی از ریختهشدن خون اسفندیار زار و گریان است و نیز تمام کشور بر خون آن نامداران و جوانان و سواران جنگی مینالد. هرکس که جوهری پاک دارد، یک لحظه با آرامش سر بر زمین نمیگذارد. از کار فریدونشاه یاد آورید که برای دنیا آسمانی فرخنده بود، همو که بهخاطر خون جمشیدشاه، دنیا را از وجود ضحّاک پاک کرد یا منوچهر که برای جنگ با تور و سلم، سپاهی بزرگ از آمل گرد آورد و به چین رفت و انتقام خون جدّش را گرفت و از کُشتههای سپاه تُرک و چین، زمین را با کوه برابر کرد. یا کیخسرو که در جنگ با افراسیاب، دنیا را همچون دریایی پُرخون کرد. پدرم نیز به کینخواهی لهراسب رفت. حال من نیز چنین ماجرایی دارم. ببینید که فرامرز نیز به خونخواهی رستم، سر به خورشید برآورد و به کابل لشکر کشید و کین پدر را خواست و تمام سرزمین آنها را با خاک یکسان کرد، طوریکه زمین آنجا از بسیاری خونریزی شناخته نمیشد و او همچنان بر جسدِ کُشتگان اسب میتاخت. حال در این کینه سزاوارترین کس من هستم و حق دارم که بر پیل و شیر، اسب بتازانم. اگر در جهان از هر نامداری یاد کنید، خواهید دید که هرگز سواری مانند اسفندیار وجود نداشت. اکنون شما در این کار چه مصلحت میدانید؟ تمام هوش خود را بهکار گیرید تا تصمیمی فرخنده بگیرید.»
دیدگاه خود را بنویسید