«عشق ورزیدن به شخصی دیگر، چه معنا و ماهیتی دارد؟» این سوال را می توان یکی از عمیق ترین و گیج کننده ترین پرسش هایی در نظر گرفت که می توانیم از خودمان بپرسیم. عشق، مفهومی مرکزی در داستان زندگی همه ی ما است و انسان ها، بخش هایی بزرگ از زندگیشان را با آن درک می کنند. اما ممکن است احساس کنیم که هرچه بیشتر به عشق فکر می کنیم، بیشتر متحیر و سردرگم می شویم. عشق، رابطه ی تنگاتنگی با احساس رضایت و خوشبختی در زندگی ما دارد اما با این حال، شخص دیگری وجود ندارد که احتمال آسیب زدن به او، یا آسیب خوردن از او، بیشتر از کسی باشد که عاشقش هستیم. جان آرمسترانگ در کتاب شرایط عشق، با استفاده از اندیشه های افراد بزرگ و برجسته ای همچون افلاطون، تولستوی، فروید، استاندال و غیره، به ما نشان می دهد که چگونه درکمان از عشق، توسط فرهنگ و تاریخ شکل می گیرد.
دیدگاه خود را بنویسید