مصطفی مستور نویسندهای است که معمولا کارهایش با استقبال خوانندگان روبرو میشود. رمان روی ماه خداوند را ببوس مشهورترین کتاب اوست. مستور در کتاب معسومیت هم تلاش کرده است تا خوانندگان آثارش را راضی نگه دارد و تا حد زیادی هم موفق شده است، بهطوریکه تیراژ چهارهزارتایی کتاب در چاپ اول خیلی زود تمام شد. رمان معسومیت همانند کارهای دیگر مستور رمانی کم حجم است که در بیست و سه بخش روایت میشود. توصیفات مستور موجز است و با جملات کوتاه به کارش ضرباهنگی تند میدهد و همین امر باعث میشود خواننده همراه داستان شود و حوصلهاش سر نرود. شخصیتهای معسومیت جوانانی هستند در جستجوی معنای زندگی. ماجرایی عشقی هم چاشنی اثر است. این رمان دیالوگمحور است و انگار سوالات و دغدغههای نویسنده در دهان شخصیتها گذاشته شده است.
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
حرفها و پندهای عارفانه از زبان شخصیتها نقل میشود. در جایی از رمان زندگی پیامبر را از دهان یکی شخصیتها میشنویم و یا دختری خیابانی دربارۀ معنای زندگی با تشبیه و کنایههای عمیق سخن میگوید. مستور تلاش کرده است تا این شخصیتها و دیالوگهایشان باورپذیر از کار دربیایند. هر چند انگار خوانندگان آثار مستور بهخاطر همین دیالوگها و شخصیتها آثارش را دوست دارند.
ماجراهای رمان معسومیت، در زمستان سال ۹۵ و در تهران روی میدهد و از زبان مازیار یکی از شخصیتهای رمان روایت میشود. داستان روایتگر زندگی دو دوست به نام اردلان و مازیار است. مازیار مدرسه را نیمهکاره رها کرده است اما به نوشتن علاقمند است. رمان را مازیار و به درخواست دوستش اردلان مینویسد. مازیار تحصیلاتش را ناتمام گذاشته و از همین رو املای او خوب نیست. نام کتاب (معسومیت به جای معصومیت) برگرفته از همین غلطهای املایی مازیار است. براساس همین استدلال در متن رمان غلطهای املایی زیادی وجود دارد و این موضوع با انتقادهای زیادی روبرو شده است.
معسومیت روایت زندگی مازیار، جوانی خسته و کلافه است که عاشق سینماست، برخوردی تصادفی با دوستی قدیمی (اردلان) او را به کار نویسندگی در رادیو میرساند. مازیار دختری به نام نادیا را که صدایش برای نمایشهای رادیویی مناسب است به کار دعوت میکند. با ورود نادیا، داستان وارد مسیری جذابتر میشود.
شادی و غم، پیچیدگی روابط عاطفی و انسانی و رابطۀ انسان با خدا از موضوعاتی است که در اغلب کارهای مستور دیده میشود. او این مضمونها را با رنگ و لعابی از فلسفه و عرفان در هم میآمیزد و بهنظر میرسد خوانندگان آثارش، این شیوۀ روایت را میپسندند. در رمان معسومیت نیز مازیار، راوی داستان، در حال نوشتن نمایشنامهای دربارۀ یکی از عرفای قرن هفتم است و گفتههایی از او را در رمان نقل میکند.
دیدگاه خود را بنویسید