روانکاو آرژانتینی، با عمقی که به نظرگاه فلسفی برآمده از شناختش از هنر و فلسفه و ادبیات داده، مرزهای روانکاوی فروید - لاکان را به سرحدات بدیعی رسانده؛ سرحداتی از فهم روشنتر مرگ، عشق، رنج و اندوه! خوان داوید نازیو که در کتاب «رنج و عشق» رابطهی بیوقفه و بیمحابای عشق و مخاطره را در توصیف درد فقدان توضیح میدهد، در جستار درخشان «چرا همیشه همان اشتباهات را تکرار می کنیم؛ جستاری روانکاوانه در باب ناخودآگاه و تکرار»، گذشته را خود ناخودآگاه میداند، ناخودآگاهی که «عاملیتیست که ما را به تکرار وامیدارد» برآمده از رانهی زندگی و رانهی مرگ. نازیو توضیح میدهد که چگونه این تکرارها متأثر از رانهی مرگ یا زندگی، به تکرار سالم یا بیمارگونه منجر میشوند.
مولف
ترجمه
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
نویسنده تأکید میکند که چه در رانهی زندگی چه در رانهی مرگ «یگانه مسئلهی قطعی این است که ناخودآگاه تعیینکنندهی ظهور و ظهور مجدد رخدادهای مهمیست که وجود ما را میسازند.» کتاب با روایت و توضیح دو تجربهی بالینی از بیماران خود نویسنده، چگونگی حضور روانکاو و فرم دستیابی و شناسایی نخستین تجلی اندوه در کودکی را به الزام درک رواننژدی کودکی برای درک رواننژندی بزرگسالی، متصل میکند. چرا همیشه همان اشتباهات را تکرار می کنیم، مانند «رنج و عشق» موضوعیت اساسی عشق در هویت انسانیمان را در نسبتمان با معشوق توضیح میدهد: «هویتم نسبت به من بیرونی نیز هست، در مرد یا زنی که با او زندگی میکنم. هویتم و متعاقبا ناخودآگاهم در او تجسد مییابد. ناخودآگاهم نیز بیرون از من است، در دیگریای که به لحاظ عاطفی به او وابستهام.» و البته چرایی رنجهای بیشوکمی که در فقدانهای انسانی زندگیمان با آنها مواجه میشویم و نقش تروماهای کودکی در تکرارهای سالم یا بیمارگونمان. جستار کوتاه و شگرف نازیو یک نکتهی حیاتی را پیش میکشد: ما همواره در آدمهای زندگیمان هم تکرار میشویم و «ما همان ویژگیای هستیم که در همهی ابژههای محبوب و ازدسترفته در طول زندگیمان مشترک است. و نیز، من تو را دوست میدارم نه بهخاطر آنچه هستی بل بهخاطر آن بخش از من که درون خودت حمل میکنی.» درست است که روانکاو عزیز ما همواره در کندوکاو رنج حاصل از مرگ و ازدستشدن محبوب بوده است، اما این دو جمله توصیف دقیقتری از کار اوست: «پس من کیستم؟ من آن لبخندی هستم که چهرهات را روشن میکند
دیدگاه خود را بنویسید