رمان کوری، حکایت شیوع یک نابینایی جمعی و ناشناخته در شهری بی نام و نشان، و اثرات اجتماعی متعاقب آن است. رمان، داستان بداقبالی های چند شخصیت را پی گرفته که جزو اولین نفرات مبتلا شده به این بیماری هستند و بر دکتر، همسرش، چند تن از بیمارانش و افراد گوناگون دیگری تمرکز دارد که شانس و سرنوشت، آن ها را در کنار هم قرار داده است. این افراد، پس از سپری کردن دوران طولانی و رنج آور قرنطینه در یک آسایشگاه، با هم ارتباطی صمیمی شکل داده و به مانند اعضای یک خانواده، با استفاده از هوش و قدرت بینایی همسر دکتر[که به شکل عجیبی از بیماری مصون مانده است]تلاش می کنند تا از این شرایط سخت، جان سالم به در ببرند. شیوع ناگهانی و منشأ ناشناخته ی این کوری، باعث هراس و وحشتی گسترده بین مردم شده و همزمان با تلاش های حکومت برای محدود کردن سرایت بیماری و برقراری نظم با روش های سرکوب گرانه، جامعه روال عادی خود را از دست داده و وارد آشوب می شود.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
اولین بخش رمان، تجارب شخصیت های اصلی در آسایشگاهی کثیف و بیش از حد شلوغ به همراه سایر افراد کور و قرنطینه شده را دنبال می کند. بهداشت، شرایط زندگی و اخلاقیات در زمان بسیار کوتاهی به شدت تنزل پیدا می کند که منعکس کننده ی اوضاع و احوال زندگی در بیرون آسایشگاه نیز هست. رمان کوری که داستان کهن شیوع یک بیماری همه گیر را بن مایه ی خود قرار داده است، ترس ها و فجایع قرن بیستم را به شکلی بسیار ملموس به تصویر کشیده و درکی عمیق از نقاط ضعف و قوت روح آدمی را برای مخاطب خود به ارمغان می آورد.
سمت هایی از کتاب کوری
به نوعی من هم کورم، کوری شما مرا هم کور کرده، شاید اگر عده ی بیشتری در میان ما قادر به دیدن بودند من هم بهتر می توانستم ببینم. من هرچه بیشتر می گذرد، کمتر می بینم، ولو این که بینایی ام را از دست ندهم. بیشتر و بیشتر کور می شوم، چون کسی نیست که مرا ببیند.
مشکل، زندگی در کنار دیگران نیست، بلکه درک کردن آن ها است.
درون ما چیزی هست که هیچ اسمی ندارد، و [آن ]همان چیزی است که ما هستیم.
دیدگاه خود را بنویسید