INTO THE MAGIC SHOP || مغازه جادویی (زبان اصلی)

جیمز دوتی، نویسنده این کتاب، فردی بسیار فقیر بوده و پدر و مادری الکلی داشته که به طور مزمن افسرده و فلج شدند. از این رو جیمز زندگی خود را می بازد و به بن بست می رسد. تا اینکه یک شب ساعت دوازده به دنبال یک انگشت شست پلاستیکی به یک مغازه جادویی سرگردان می شود. در این میان جیمز با زنی به نام «روث» آشنا می شود که به او کمک می کند تا رنج خود را کاهش دهد. جیمز تمرینات روث را با نتایج خارق العاده ای به کار می برد. روث به او می آموزد که قلبش را همیشه باز نگه دارد. همچنین او از رابطه منحصر به فرد بین مغز و قلب با جیمز سخن می گوید، که چگونه می توان با تغییر در مغز و قلب خود، اساسا زندگی خود را تغییر داد.

کتاب پیش رو روایتی است از زندگی واقعی نویسنده، یک جراح مغز و اعصاب که کودکی سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته و آسیب های روحی فراوانی را که بر روانش وارد شده با خواننده به اشتراک می گذارد. او هم چنین از دستورالعمل ها و موهبت های روحی که مسیر زندگی اش را به سوی عشق، خرد و آرزوهایش هدایت کرده و تنهایی، ترس، خشم و شرم را از وجودش زدوده سخن می گوید، از ترفندهایی جادویی که به آرام شدن و پرورش ذهن منجر می شوند و از قدرت شفقت که می تواند تغییراتی وسیع به دنبال بیاورد.

“مغازه جادویی” اثری عمیق و آموزنده است که نشان می دهد شادی بدون رنج حاصل نخواهد شد و تنها زمانی شادمانی در دل ها جریان خواهد یافت که شفقت و دلسوزی ناشی از درک رنج خودمان و اطرافیان مان را به دست بیاوریم. دکتر دوتی از ارتباط بین مغز و قلب سخن می گوید و نشان می دهد که هریک از ما چطور می توانیم موثر و تفاوت آفرین باشیم.