کتاب استبداد (بیست درس از قرن بیستم)، اثری تاریخی/فلسفی نوشته ی تیموتی اسنایدر است که برای اولین بار در سال 2017 به انتشار رسید. در روز نهم نوامبر، میلیون ها آمریکایی با حقیقتی دور از تصور رو به رو شدند: انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور. برخلاف همه ی پیش بینی ها، یکی از منفورترین نامزدهای ریاست جمهوری در تاریخ برنده ی رقابت شده بود و به صدر قدرت رسیده بود. تیموتی اسنایدر با ارائه ی بیست درس از تاریک ترین لحظات قرن بیستم، به مخاطب نشان می دهد که امید همچنان در قرن بیست و یکم زنده و پابرجاست. اسنایدر عقیده دارد که با درس گرفتن از اشتباهات گذشته که منجر به قدرت گیری فاشیسم، نازیسم و کمونیسم شد، می توان مسیری جدید در پیشروی آینده ی بشر باز کرد.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
جوایز
تاریخ تکرار نمیشود، ولی درس میدهد.
در قرن بیستم، دموکراسیهای اروپا به ورطۀ فاشیسم و نازیسم و کمونیسم سقوط کردند. تاریخ اروپای قرن بیستم نشان میدهد که جوامع ممکن است از هم بپاشند، دموکراسیها ممکن است سرنگون شوند، نظامهای اخلاقی ممکن است فرو بریزند، و انسانهای عادی ممکن است خود را در موقعیتهایی تصور نکردنی بیابند.
تاریخ هم میتواند آگاهی بدهد و هم هشدار.
ما از اروپاییهای قرن بیستم عاقلتر یا باهوشتر نیستیم که شاهد بودند مردمسالاری چطور تسلیمِ تمامیتخواهی شد. اما مزیتِ ما بر اروپاییهای قرن بیستم آن است که میتوانیم از تجربیاتِ آنها درس بگیریم تا در برابر پیشروی استبداد پایداری کنیم.
تاریخ قرن بیستم نیز مانند دیگر ادوار تاریخ بشر عرصهٔ به قدرت رسیدن کسانی شد که مرزهای خونخواری و وحشت و خودکامگی را شکستند و زمینهساز شکافهای بزرگ در درون و بیرون جوامع مختلف انسانی شدند. کسانی که با بهرهگیری از انواع حربهها ـــ از عوامفریبی گرفته تا سوء استفاده از نظم دموکراتیک ـــ توانستند با دستیافتن به قدرت سیاسی، نظم سابق را از میان بردارند و نظم جدیدی جایگزین کنند مبتنی بر ارعاب و نظارت تمامعیار و تکصدایی؛ نظمی علیه تمام دستاوردهای سیاسی و اخلاقی بشر. در مقابل، نیروهای مقاومتی پدیدار شد که دغدغهٔ ایستادن علیه نظم مستبدانهٔ جدید را در فکر و عمل دنبال میکردند. این دغدغه ریشه در تاریخ اندیشهٔ بشری داشته که چطور میتوان از برآمدن مستبدان و خودکامگان جلوگیری کرد و چه سازوکاری میتواند امکانِ سوء استفاده از قدرت سیاسی را تا حد امکان کاهش دهد. از فیلسوفان یونان باستان تا فیلسوفان عصر روشنگری تا فیلسوفان عصر مدرن به این اندیشیدهاند که چه نیروهایی در تاریخ و جوامع انسانی در کار است که باعث میشود همهٔ نظامهای سیاسی و اجتماعی ـــ حتی نظامهای دموکراتیک ـــ در خطر فروپاشی بهدست نیروی ضددموکراتیک قرار داشته باشند. پس از اعلام استقلال آمریکا از سلطنت بریتانیا [که پدران مؤسس آمریکا آن را «مستبدانه» اعلام کردند] تا کنون، اروپا سه دورهٔ مهم را از سر گذرانده است و در هر دوره شاهد برآمدن نیروهای دموکراتیک و بعد فروشکستن این نیروها بهدست نیروهای مستبد بوده است. طبیعیست که چراییِ برآمدن قدرتهای مستبد ذهن انسان مدرن را به خودش مشغول کند. این مشغولیت باعث شده که دستکم بخشی از متفکران غربی به این باور برسند که نظم دموکراتیک دائماً در معرض خطر است و اگر لایههای گوناگون جامعه هوشیار نباشند، ممکن است بهآسانی شاهد از دست رفتن میراث دموکراتیکی شوند که چند سده در ساختن و استقرارش از جان مایه گذاشتهاند. چنین است که باید هر روز به خطراتی اندیشید که ممکن است دموکراسی را از درون تهی کند و از آن جسمی بیروح باقی بگذارد.
اگر توجه به تاریخ را سنّتی اساساً غربی بدانیم که بخصوص در دورانهایی پررنگ میشود که حاکمی مستبد و خودکامه بر سر کار آمده است، اگر مقاومت در برابر نیروهای استبدادی را تنها با آگاهی و مشارکت همهٔ لایههای اجتماعی ممکن میدانیم، و اگر دنبال راهکارهایی روشن و عملی هستیم که بتواند همگان را به نقاط اساسیِ سلطهپذیری و استبدادپذیری شهروندان آگاه کند، این کتاب مختصر و مفید میتواند راهنمایی همهخوان و کارآمد باشد. کتابی که نه در کشوری استبدادزده، که در قلب یکی از کشورهای میراثدار دموکراسی نوشته است. کتابی که نخستین هشدارش این است: «پیشاپیش اطاعت نکنید!»
دیدگاه خود را بنویسید