تلمود می گوید: "اگر کسی آمد که شما را بکشد ، شما او را زودتر بکشید." این غریزه برای اتخاذ هر اقدامی ، حتی شدیدترین اقدام برای دفاع از مردم یهود ، در دی ان ای اسرائیل پیچیده است. محافظت از ملت در برابر آسیب از ابتدای دولتش در سال 1948 به عهده جامعه اطلاعاتی و خدمات مسلح این کشور بوده و در زرادخانه گسترده آنها یک سلاح وجود دارد که برای خنثی کردن جدی ترین تهدیدها به آن اعتماد کرده اند: ترورهای هدفمند بارها و بارها ، در برابر دشمنان بزرگ و کوچک ، گاهی در پاسخ به حملات علیه مردم اسرائیل و گاهی پیشگیرانه استفاده شده است.در این کتاب جذاب ، روزنامه نگار و تحلیلگر نظامی رونن برگمن - که توسط دیوید رمنیک به عنوان "بهترین گزارشگر تحقیقی [اسرائیل]" مورد ستایش قرار گرفته است - روایتی ناخوشایند از برنامه های کشتار هدفمند ارائه می دهد: موفقیت ها ، شکست ها ، و هزینه های اخلاقی و سیاسی که بر مردان و زنانی که مأموریتها را تصویب و اجرا می کردند ، تحمیل شد.
مولف
مترجم
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
کتاب تو زودتر بکش، نوشتۀ رونین برگمن، آخرین اثر تحقیقی برگمن از پیشزمینهها و روند تشکیلات سازمانهای اطلاعاتی تا ترور مبارزان فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هستهای و موشکی ایران است. برگمن برای بهدست آوردن تصویری از سیر و عملکرد این دستگاهها، هزاران سند (که برخی از آنها محرمانه بوده و بهصورت غیرقانونی در اختیار او قرار گرفته) و تعداد بیشماری کتاب و مقاله را بررسی کرده است. اما اهمیت بیشتر این کتاب، به صدها مصاحبۀ اختصاصی نویسنده با کسانی است که خود بهصورت مستقیم در این سازمانها حضور داشتهاند و رتبۀ سازمانی یا عملیاتی برخی از آنها نیز در بالاترین سطح بوده و همین امر اطلاعات آنها را، بهمعنای دقیق کلمه، «دستاول» کرده است.
برگمن همکاری بسیار نادر بسیاری از اعضای فعلی و سابق دولت اسرائیل از جمله نخست وزیران شیمون پرز ، ایهود باراک ، آریل شارون و بنیامین نتانیاهو و همچنین شخصیت های سطح بالا در خدمات نظامی و اطلاعاتی این کشور را به دست آورده است: IDF (نیروهای دفاعی اسرائیل) ، موساد (مخوف ترین آژانس اطلاعاتی جهان) ، قیصریه ("موساد درون موساد" که به اهداف با بالاترین ارزش حمله می کند) و شین بت (سرویس امنیت داخلی که بزرگترین کمپین ترور هدفمند تاکنون ، به منظور جلوگیری از آنچه که زمانی توقف ناپذیر به نظر می رسید: تروریسم انتحاری).
کتاب تو زودتر بکش با در بر گرفتن گزارش های قبلی ، موارد گزارش نشده و پشت پرده از اقدامات کلیدی ، و بر اساس صدها مصاحبه در حال ضبط و هزاران پرونده که برگمن در طول دهه های گزارش خود به آنها دسترسی انحصاری داشته است ، ما را در به قلب مخفی ترین فعالیت های اسرائیل می برد. برگمن در این کتاب ، حوادث مهم و سوالات اخلاقی چالش برانگیز و اساسی را در زمینه مبارزات هدفمند اسرائیل که به ملت اسرائیل ، خاورمیانه و کل جهان شکل داده است ، ردیابی می کند.
گزیدۀ متن کتاب تو زودتر بکش1:
در ۲۶جولای۱۹۵۶ (۴مرداد۱۳۳۵) رئیسجمهور مصر جمال عبدالناصر، در اقدامی ضدّاستعماری، کانال سوئز، آبراه حیاتی ارتباط بین دریای مدیترانه و دریای سرخ را ملی اعلام کرد. حکومتهای بریتانیا و فرانسه شدیداً از این اقدام خشمگین شدند. شهروندان این دو کشور سهامداران عمدۀ شرکت بسیار سودآوری بودند که ادارۀ این آبراه را بر عهده داشت. اسرائیل هم به نوبۀ خود علاقهمند بود [با لغو ملی شدن] امکان عبور و مرور مجدد از این کانال را پیدا کند، اما از آن گذشته، این را یک فرصت [عالی] میدید تا برای مصر پیام روشن و واضحی ارسال کند. بالاخره ناصر برای اعزام شبهنظامیهای باریکۀ غزه برای حمله به اسرائیل، هزینۀ سنگینی خواهد پرداخت و اینکه جاهطلبیهای آشکار او برای ویران کردن کشور [یهودی] با نیروی لهکنندهای مواجه خواهد شد.
جلد دوم از مجموعۀ «تو زدوتر بکش». روایتی «اسرائیلی» از پیشزمینهها و روند تشکیل سازمانهای اطلاعاتی این رژیم که در این بین، بیش از هر چیز، بر ترورهای صورت گرفته از سوی این دستگاهها (یا به تعبیر خود کتاب، «قتلهای هدفمند» آنها تمرکز دارد. نویسندهٔ کتاب و تکتک راویانش، از صمیم قلب به حقانیت اسرائیل و ضرورت استمرار حیاتش ایمان دارند (و برخی از آنها، برای این باورشان دست به قتلهای متعدد، آدمربایی، شکنجه و ... هم زده و بیپروا و بدون خجالت، آنها را در همین کتاب بازگو هم نمودهاند). با همه اینها آنچه در کتاب آمده ضرورتا به نفع اسرائیل نیست. شاید خود نویسنده نظری جز این داشته و گمان میکرده با این کار، مسیر «اصلاح» دستگاههای اطلاعاتیشان را نمایان میکند، ولی نمیدانسته که اقدام او، چطور از وحشیگری و «خونسردی در جنایت» و «بیپروایی در آدمکشی» صهیونیستها (در طول تاریخشان) پرده برداشته و چقدر هم این پردهبرداری را (به صورت ناخواسته) متقن و مستدل انجام داده است! اما در هر حال نباید از یاد برد که این کتاب، «روایت صهیونیستها» از تاریخ معاصر منطقه است. بر همین اساس، میتوان این کتاب و ترجمه را، روایتی «از چشم دشمن» خواند. همانطور که پیشتر ذکر شد، دلایلی منطقی برای ارائهٔ این «دیدگاه» به خوانندگان وجود داشته (و طبق همانها اقدام به این ترجمه شده است) اما در هنگام خواندن تکتک کلمات این کتاب، باید این نکته را در گوشهٔ ذهن داشت و فراموش نکرد که با خواندن این سطور، در حال نگاه به تاریخ منطقه «از چشم دشمن» هستیم.
گزیده ای از کتاب تو زودتر بکش2:
در همان لحظات، یکی از نگهبان های ساف، که مثلا باید از همین اهداف محافظت می کرد ولی به جای آن در ماشین رنو دافینش تخت خوابیده بود، از خواب پرید و درحالیکه هفت تیرش را کشیده بود از ماشین بیرون آمد. باراک و عامیرام لوین، یکی از افسران ارشد تحت امر او، با تفنگ های دستی شان که مجهز به صدا خفه کن بود به سمتش شلیک کردند. یکی از گلوله ها به ماشین خورد و صدای بوق ماشین بلند شد! همین، همسایه ها را بیدار کرد و آنها هم به پلیس زنگ زدند. بستر می گوید: «این هم یه گواه دیگه بر اینکه همیشه یه سری غافلگیری تازه وجود داره! (پس) بیش از هرچیز باید انتظار همون چیزی رو داشته باشی که غیرمنتظره است.» زمان زیادی نگذشته بود که پلیس ها با سرعت از پاسگاه نزدیک همانجا راه افتادند به سمت خیابان وردان، جایی که اسرائیلی ها هنوز داشتند اسناد داخل آپارتمان را جارو می کردند. بالاخره تیم های مهاجم خود را به پایین ساختمان رساندند ولی تقریبا یادشان رفت که یک نفر را جا گذاشته اند و او کسی نبود جز یوناتان نتانیاهو، برادر بنیامین نتانیاهو. (او هم خود را با فاصله کوتاهی به پایین ساختمان رساند و به بقیه ملحق شد). حالا باید پلیس بیروت را از سرشان باز می کردند. لوین، درحالیکه هنوز کلاه گیس بلوند روی سرش بود، وسط خیابان ایستاد و دستش را روی ماشه گذاشت و شروع کرد به چرخاندن یوزی اش به چپ راست. باراک هم در مسیر ایستاد و شروع به تیراندازی سمت پلیس ها کرد. بستر هم با پوشش دادن لوین، لندروور پلیس ها را به گلوله بست. در همین بین یک جیپ نظامی در حالیکه چهار سرباز لبنانی داخلش بودند از سر خیابان پیچید و با سر و صدا شروع به تیراندازی متقابل کرد. اسرائیلی ها به سمتش تیراندازی کردند. بستر هم یک نارنجک به سمتش پرتاب کرد که باعث کشته شدن سه نفر از سرنشینانش شد و راننده را هم کمی زخمی کرد.
کتاب تو زودتر بکش 3 روایتی «اسرائیلی» از پیشزمینهها و روند تشکیل سازمانهای اطلاعاتی این رژیم است و در این بین بیش از هرچیز بر ترورهای صورت گرفته از سوی این دستگاهها (یا به تعبیر خود کتاب، قتلهای هدفمند» آنهامرکز دارد. برگمن، برای به دست آوردن تصویری از سیر و عملکرد این دستگاهها، هزاران سند (که برخی از آنها، محرمانه بوده و به صورت غیرقانونی در اختیار او قرار گرفته) و تعداد بیشماری کتاب و مقاله را بررسی کرده است.
اما اهمیت بیشتر این کتاب، به صدها مصاحبهٔ اختصاصی نویسنده با کسانی برمیگردد که خود به صورت مستقیم در این سازمانها (یا در وقایع مورد اشاره در کتاب) حضور داشتهاند و رتبهٔ سازمانی یا عملیاتی برخی از آنها نیز در بالاترین سطح بوده و همین، اطلاعات آنها را به معنای دقیق کلمه «دست اول» کرده است. نویسندهٔ کتاب و تکتک راویانش، از صمیم قلب به حقانیت اسرائیل و ضرورت استمرار حیاتش ایمان دارند (و برخی از آنها، برای این باورشان دست به قتلهای متعدد، آدمربایی، شکنجه و ... هم زده و بیپروا و بدون خجالت، آنها را در همین کتاب بازگو هم نمودهاند) ولی با تمام اینها، آنچه در کتاب آمده ضرورتا به نفع اسرائیل نیست. شاید خود نویسنده نظری جز این داشته و گمان میکرده با این کار، مسیر «اصلاح» دستگاههای اطلاعاتیشان را نمایان میکند، ولی نمیدانسته که اقدام او، چطور از وحشیگری و «خونسردی در جنایت» و «بیپروایی در آدمکشی» صهیونیستها (در طول تاریخشان) پرده برداشته و چقدر هم این پردهبرداری را (به صورت ناخواسته) متقن و مستدل انجام داده است!
گزیده ای از کتاب تو زودتر بکش3:
در زمانی که بسیاری از دارایی های دفاعی و اطلاعاتی اسرائیل گرفتار باتلاق خونین لبنان بود، همچنان تهدیدهای وجودی برای کشور کوچک اسرائیل، ذهن موساد را به خود مشغول می کرد. در راس این تهدیدهای وجودی، عراق قرار داشت: کشوری که یک سلاخ بدون تعادل روانی با جاه طلبی دیرینه ای برای اینکه صلاح الدین [ایوبی] دوم شود [و بار دیگر با بیرون کردن کفار، قدس را مانند صلاح الدین آزاد کند] بر آن حکومت می کرد. یکی از سناریوهای کابوس وار برای IDF این بود که یک ارتش بزرگ از عراق به اردنی ها بپیوندد و به این ترتیب یک جبهه تهدیدکننده [ترسناک] برای اسرائیل درست کند. نیروهای اسرائیلی از دهه 1960 (از همان زمان که اقلیت تحت ستم کرد علیه رژیم بغداد سر به شورش برداشتند) به صورت مخفیانه در عراق فعالیت می کردند. اسرائیل سلاح در اختیار کردها می گذاشت و سربازان IDF و نیروهای موساد رزمنده های کرد را در زمینه جنگ چریکی آموزش می دادند. به گفته مئیر عامیت رئیس وقت موساد، ایده [اسرائیل برای این کمک ها] آن بود که «خاورمیانه ای بسازه که در اون، ما قادر باشیم به صورت همزمان توی چند جبهه علیه دشمنامون وارد عمل بشیم.» اگر بخواهیم ساده تر بگوییم، عراق علنا دشمن اسرائیل بود و کردها دشمن بغداد بودند، و دشمن دشمن من هم دوست من محسوب می شود. در همان زمان، چنین هم پیمانی هایی (به عنوان نمونه با شاه ایران و هایله سلاسی امپراطور اتیوپی، دو کشور هم مرز با همسایگان عرب و متخاصم اسرائیل) به موساد این اجازه را می داد که پست های شنود و دیگر دارایی های اطلاعاتی را به جای برپا کردن در داخل کشورهای متخاصم، داخل این کشورها [که با اسرائیل هم پیمان ولی با آن کشورهای عرب، همسایه بودند] برپا کنند. مستشاران اسرائیلی، که در بین آنها ناتان روتبرگ، کارشناس متخصص مواد منفجره، هم حضور داشت، از سال 1969 به بعد [که به عراق رفتند، در آنجا] درباره کسی که کردها به او می گفتند «سلاخ بغداد» چیزهایی می شنیدند.
دیدگاه خود را بنویسید