دودمان

محمود دولت آبادی / نشر چشمه

از {{model.count}}
145,000
123,250 تومان
15%
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
تعداد
نوع
  • {{value}}
موجودی: {{ (3 > 2147483646) ? "نامحدود" : (model.stock || 3) }} عدد
کمی صبر کنید...

دودمان» روایت یک رنج تاریخی‌ست در دل نیمه‌های قرنی که بد و خوب گذشت و هزار و یک خرده روایت که هر کدام ضمن حفظ استقلال و هویت‌شان در سر بزنگاه‌ها درست مثل تکه‌تکه‌های پازل به هم می‌رسند و در دل اصل روایت که بازگوکننده روزهای انقلاب و عصیان است، از رازهای سر به مهر تنیده در دل داستان گره‌گشایی می‌کنند، طرح پرسش می‌کنند و طرح دعوی. بعضی‌هاشان را راوی داستان در آخرین سطرها پاسخ می‌گوید و بعضی‌هاشان را هم چنان به قضاوت روح و روان ذوق وا می‌گذارد به رسم و رسوم ادبیات مدرن این روزها.

مولف
محمود دولت آبادی
ناشر
چشمه
موضوع
داستان فارسی
شابک
9786220110729
تعداد صفحه
279 صفحه
قطع و جلد
رقعی شومیز
سال و نوبت چاپ
1401 || چاپ اول
زبان کتاب
فارسی

قسمت هایی از کتاب دودمان 

 آفتاب پاییز رموک است، پریده بود یا جوباری دیری نشسته بود جاری در خیال و گویی از یاد برده بود پسرش و دوست او را چندی توی سالن واگذاشته بوده و خود نشسته بوده روی آن صندلی حصیری.

 بالاخانه غم خانه شده بود، طوری که ارسلان هم جا خورد با همه ی جسارتی که داشت. نشانی از تاجی نبود. رفته بود تو اتاق خودش و در را از پشت بسته بود. شوقی هم کنج اتاق نشسته و زانو ها را بغل گرفته و خم شده بود تنش، حلقه و انبوه موها قاتی چارقدش ریخته بود پایین تا روی ساق ها و ارسلان هم که در را باز کرد و پاگذاشت تو در شوقی سر بلند نکرد ببیند کسی که در را باز کرده چه کسی است، شاید هم متوجه باز شدن در اتاق نشده بودارسلان لحظاتی دست به دستگیره ی در خیره ماند به شوقی مگر سر بلند کند و چیزی بگوید، اما نه ...

 دانسته نیست این را کی پایان خواهد یافت. نه، دانسته نیست. همه ی جنبه های این نقش کهنه، این نقش کند یا این تصویر گنگ و ناشناخته باقی اند و آن چه در نظرآید بس شمایلی تک بعدی است در نگاه عابری که مگر بر آن نظری کندو بگذرد مثل گذر از کنار یک نقاشی باسمه ای یا تصویری که با دوربین یک عکاس کوچه گرد شکار شده باشد! من خسته است؛ من خسته و شوقی کلافه، و همین کلافگی خستگی را از یادش برده است. خستگی گم در اظطراب فردای روز چه باشد؟ حد میان خستگی و اضطراب کلافگی است. « با این حال هم راضی ام، به غربت نه! اما همچه حرفی را به کی بگویم؟»

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

محصولات مرتبط