"استبداد در ایران" کتابی است نوشته ی "حسن قاضی مرادی" که تلاش می کند قدمت این پدیده ی شوم را در تاریخ هزاران ساله ی ایران بررسی کند. نویسنده در ابتدای کتاب به جای مقدمه، بحثی تحت عنوان پرسشگری و موانعی که بر سر راه آن در جامعه ی ایرانی وجود دارد، سازمان می دهد و به این ترتیب ذهن خواننده را برای پرسشگری در مطالبی که قرار است در کتاب "استبداد در ایران" مطرح شود، آماده می کند.
مولف
ناشر
موضوع
شابک
تعداد صفحه
قطع و جلد
سال و نوبت چاپ
زبان کتاب
این کتاب از چهار فصل عمده تشکیل شده و در فصل نخست آن، توجیهات حکومت استبدادی مورد بررسی قرار می گیرد. از جمله ی این توجیهات می توان به تباه کار دانستن مردم، بهانه ی حکومت در به کارگیری استبداد برای مقابله با هرج و مرج، قدیس شمردن حاکم، فقدان سیاست و رابطه ی سیاسی در نظام استبدادی و مواردی از این دست اشاره کرد. "حسن قاضی مرادی" در فصل دوم به ابزارهای سلطه ی استبدادی می پردازد و در این راستا، زور مداری و غلبه آوری، تکیه به نیروی مزدورها، دسیسه و توطئه چینی، از بین بردن گفت و شنود و رواج تک گویی، از مهم ترین وسیله هایی هستند که در حکومت استبدادی مورد استفاده قرار می گیرند. اما استبداد، جنبه های اجتماعی نیز دارد که در فصل سوم بر شمرده می شود. زندگی در قلمرو تصادف، مقایسه ی امنیت در زمان حال و گذشته و همچنین وابستگی ملت به حکومت و پیامدهای آن، از جنبه های اجتماعی استبداد است که در این بخش بررسی می شود و فصل آخر که جنبه های تاریخی استبداد را زیر ذره بین می برد، انواع عصبیت و ویژگی های آن را بر می شمرد.
برای درک ضرورت پرداختن هرچه بیشتر به حکومت استبدادی در ایران کافیست به یاد داشته باشیم این نوع حکومت قدمت هزاران سالهای در کشور ما داشته است. باور به محور سریع و همه جانبه چنین پدیدهای که به طبع میراث بسیار سنگینی دارد چیزی جز خوشخیالی، ساده لوحی و یا عوام فریبی نیست. در این کتاب عمدتا به «چگونگی» کارکرد حکومت استبدادی پرداخته شده تا به «چرایی» اش، زیرا «چرایی» آن به تاریخ گذشتهی ایران مربوط است و نه به دوران معاصر، در دوران معاصر دیگر این حکومت به هیچ ضرورت تاریخی اتکا نداشته است. در بررسی چگونگی حاکمیت و کارکرد این نوع حکومت، برخی شیوههای توجیه آن، بعضی از ابزارهای سلطهی آن و نیز جنبههایی از کارکردهای اجتماعی آن مورد توجه بوده است. در عین حال، پرداختن به استبداد، پرداختن به «خود» است. زیرا به واسطهی رابطهی خدایگان-بنده که حکومت استبدادی به آن متکی است «بنده» ای باید باشد که «فرد» ی در خدایگانی هویت و امنیت یابد و به رسمیت شناخته شود. پس، پرداختن به استبداد، پرداختن به «خود» است، به این که ما ایرانیان چه بودهایم و چه هستیم.
دیدگاه خود را بنویسید