پس آیا دوستش نمی‌داشت؟ البته که دوستش داشت؛ و به همین دلیل بود که او را همه جا و به هر شکلی می‌دید. هر لبخندی او بود، هر نوری او بود، همه زندگی او بود.

در دنیای ادبیات داستانی، زیاد داریم آثار کوچکی که در زیر سایه‌ی آثار بزرگ‌تر نویسنده گم و مهجور شده‌اند، آثاری که جزء شاهکار‌های ادبیات به حساب می‌آیند. به عنوان مثال وقتی نام داستایوفسکی به میان می‌آید یقینا اولین کتابی که از این نویسنده بزرگ به ذهنمان خطور می‌کند آثاری همچون: برادران کارامازوف یا جنایت و مکافات است اما غافل از آن که این نویسنده بزرگ روسی کتاب کم حجمی دارد به نام شب‌های روشن که در جایگاه خود بسیار درخشان است.

کتابی که می‌خواهم در این یادداشت به آن بپردازم رمان " پی‌یر و لوسی" رومن رولان است که همگی این نویسنده‌ی فرانسوی را با کتاب‌های: ژان کریستف و جان‌شیفته می‌شناسید، اما رولان در این کتاب کوچک صد و ده صفحه‌ای چنان شما را غافلگیر می‌کند که در آخر داستان گیج می‌شوید از این حجم نبوغ در داستان‌نویسی.

داستان روایت دختر و پسری است به نام پی‌یر و لوسی که در بحبوحه جنگ جهانی اول به یک دیگر دل می‌بازند و رولان در سراسرکتاب لحظه‌های هیجان‌انگیز رابطه این دو نفر را به تصویر می‌‌کشد. در شهری که مملو از بوی خون و باروت است پی‌یر و لوسی دست در دست هم در خیابان‌ها قدم می‌زنند و فارغ از جو سیاهی که به واسطه جنگ دور آن‌ها احاطه شده است با هم دیگر گپ می‌زنند و خیال‌پردازی می‌کنند، تصویری متناقض و در عین حال با شکوه که با خواندن هر کلمه و صفحه خواننده به وجد می‌آید. به عقیده من این رمان در دسته آثاری قرار می‌گیرد به نام آثار ضد جنگ و رومن رولان به زیبایی و ظرافتی ستودنی جنگ را در این اثر نکوهش و محکوم می‌کند، چنان که در پشت جلد کتاب هم آمده است که: " رمان زیبای پی‌یر و لوسی داستان عشق پرشور و پاک دو دلداده جوان است که در آن آرمان‌های شفقت، صلح و انسان دوستی نویسنده مشهور و برنده جایزه نوبل، رومن رولان، و آرزوی او در داشتن جهانی عاری از خشونت، تجلی یافته است".

نمایی از اجرای نمایشنامه اقتباسی از رمان پی یر و لوسی نوشته رومن رولان

روند داستان ضربآهنگی سریع دارد و به هیچ‌وجه شما را خسته و کسل نمی‌کند بلکه روایت به گونه‌ای کنار هم قرار گرفته شده است که شما مدام و با هیجان به دنبال آن هستید که در نهایت چه اتفاقی رخ می‌دهد به گونه‌‌ای در پایان داستان رولان شما را شگفت زده می‌کند. دیدگاه این نویسنده‌ی فرانسوی به مقوله عشق بسیار درخشان است آن‌جا که می‌نویسد: "در این برهه از نوجوانی که آدمی عاشق عشق است، آن را در تمام چشم‌ها می‌بیند؛ و قلب حریص و مُردد از یاری به یار دیگر می‌رود: شتابی برای انتخاب یار نیست؛ تازه ابتدای سفر است. اما در این روزگار، روز کوتاه است: باید شتافت". 

مینو مشیری ترجمه‌‌ای زیبا و درخشان را ازاین اثر به ما ارائه داده‌ است که طعم لذیذ یک اثر عاشقانه فاخر را می‌‌توانید بچشید. فارسی زیبا در عین حال شاعرانه که این اثر را به رمانی خواندنی و جذاب تبدیل کرده است.